تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۴ | 1:31 | نویسنده : مریم

مرا نخواهی شناخت

نه از این باب که من بسیار عجیب و دست نیافتنی هستم!

نه از این باب که من بسیار ساکتم و دوست ندارم خودافشایی کنم نه!

بلکه من هیچ کس را آنچنان امن و فهیم نمیبینم که از خود برای او بگویم

و راستش را بگویم هرکسی سینه اش آنقدر فراخ و قلبش آنقدر مهربان نیست که تو را عریان ، آنطور که به حقیقت هستی بشناسد و همچنان همان باشد که پیش از این بود

پس اینطور بود که من هزاران هزار حرف در سینه دارم که در من دفن اند...

من هم دوست داشتم کسی تمام مرا بشناسد و من در کنار او احساس کنم یک همنورد ابدی یافته ام که تا ابد به او دلخوشم



تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۴ | 22:41 | نویسنده : مریم

دیری نیست که دارم میکوشم برای خودم

تنهایی جنگیدن برای بهتر شدن سخت است

بدون انگیزه ای بیرونی بی یار و همدمی جنگیدن سخت است

اما رسیدن در اوج تنهایی به آن چه میخواستی

با سختی و مرارت

با جان کندن و به هر زحمتی ادامه دادن

بسی شیرین است

حتی شیرین تر از زمانی که کسی در انتهای نقطه پایان دست برایت بزند و به انتظارت بوده باشد

انگار اینجا یک بار دیگر زاده میشوی

به خودت باور پیدا میکنی

و تن زخمی ات را که توانسته است تو را به آنچه میخواستی برساند به حد مرگ لایق پرستش میبینی

شاید برای همین است که آدم هایی که همواره برای داشتن ها وابسته یحضور کسی هستند بیش از آن که عاشق خود بشوند عاشق آن دیگری هستند

چون هنوز ضعیفند

و شاید برای همین است که بعضی از مردان از جان گرفتن و قدرت همراهشان میترسند

میترسند جان بگیرد و بداند چقدر قدرتمند است و سپس نگاهی به آنها بیاندازد و چیزی ارزشمند برای ماندن در آنها نیابد!



تاريخ : جمعه بیست و سوم آبان ۱۴۰۴ | 15:35 | نویسنده : مریم

ویدیو آخر مدگل رو دیدم

از بیماری دو قطبی خودش گفته بود

و از روش کنار اومدن با بیماریش

خیلی از حرف هاش تکراری بود و بارها افراد دیگه ای بهم گفته بودن

اما

بعضی هاش نه

پیشنهاد میکنم ببینیدش حس و انکیزه جدیدی بهتون میده

و تصور اینکه دختری با این حجم از موفقیت(
حداقل از دید من موفقه چون با هر سختی مسیر مورد علاقه اش رو پیش برده...توانمنده...شغل داره و مشهوره... البته برای من و خیلی ها شاید مشهور بودن اونقدر خاص و دلچسب نیست اما خب بعضی دوستش دارن و وقتی بهش رسیدن من به عنوان موفقیت برای اون فرد در نظرش میگیرم!)

با چه سختی و چه مشکلات روانیی دست به گریبان بوده دید جدیدی برات باز میکنه

اما اینو باید بدونی دیسیپلین رمز موفقیته نه انگیزه!

همونطور که خود مدگل میگه

خلاصه من تصمیم گرفتم با دیسیپلین تر باشم هدفمند تر حرکت کنم صبور تر باشم و خودم و بقیه رو بیشتر دوست داشته باشم

و به گلدون روشن و نورانیم آب بدم!