تاريخ : یکشنبه دوم دی ۱۴۰۳ | 18:22 | نویسنده : مریم


از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جست و جوی دل سوال بی جواب شد
نرفته کام تشنه ای به جست و جوی چشمه ها
خطوط نقش زندگی چو نقشی بر آب شد
چه سینه سوز آه ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتنی به لب اسیره پیچ و تاب شد
نه شوره عارفانه ای نه شوقه شاعرانه ای
قراره عاشقانه هم شتاب در شتاب شد
نه فرصت شکایتی نه قصه و روایتی
تمام جلوه های جان چون آرزو به خواب شد
نگاهه منتظر به در نشست و عمر شد بسر
نیامده به خود دگر که دوره ی شباب شد